ویژگیهای ممیز آثار ادبی دینی با غیردینی را چه میدانید؟
دین مواجهه انسان با هستی است، در این مواجهه برای انسانها پرسشهایی مطرح میشود که هرکسی همچون فیلسوف، عارف و نویسنده، آنها را بهشیوه خود روایت میکند. بنابراین پرسشهایی که نویسنده در مواجهه خود با هستی مطرح کرده است، در قالب نگارش داستان، رمان یا وجوه دیگر آثار ادبی جلوه پیدا میکند.
پرداختن به تاریخ ائمه اطهار(ع) در نگارش رمانهای دینی از چه دشواریهایی برخوردار است؟
البته مباحث تاریخی جدای از مباحث دینی است، زیرا آن بخش از ادبیات تاریخی ما که برمبنای دین و پرداختن به زندگی ائمه اطهار(ع) باشد، بخشی از ادبیات دینی را تشکیل میدهد.
نویسنده در مواجهه با شخصیتهای دینی ۲روش را ترسیم میکند؛ اگر از روش اول که در آن، نویسنده برای ترسیم شخصیت به روایتی داستانی میپردازد، بهره ببرد، این نوع از نگارش بسیار سخت است و نویسنده باید به مقدار نیاز، تسلط کافی روی زندگی شخصیتهای تاریخی دینی همچون ائمه اطهار(ع) داشته باشد. شیوه دوم طرح پرسش توسط نویسنده در نگارش داستان یا رمان است که یا تا پایان، پاسخ پرسشهای مذکور توسط نویسنده در داستان بیان میشود، یا ذهن مخاطب را برای یافتن پاسخهای احتمالی با آثار ادبی درگیر میکند.
آنچه که در پاسخ به این سؤال باید به آن اشاره کنم این است که با وجود اینکه تسلط نویسنده آثار ادبی دینی بر ادبیات دینی واجب است، اما این مهم، طی کسب تجربه و نگارش آثار مختلف با محوریت دین برای نویسنده ایجاد میشود. اما آنچه ممکن است سالیان سال نویسنده نتواند بر آن تسلط کافی یابد، شناخت کافی از زندگی ائمه اطهار(ع) برای نگارش بهتر آثار ادبی دینی است.
آیا کسب این شناخت و تسلط در دو حوزه ادبیات دینی و زندگی شخصیتهای دینی و تاریخی ازطریق انجام تحقیق و پژوهش امکانپذیر است؟
بله، حتماً همینطور است، اما باید در مرحله اول برای نویسندگان پرسشهایی مطرح شود تا در مرحله بعد، زمان زیادی را برای انجام تحقیق و پژوهش بگذارند، زیرا تا زمانیکه پرسشی برای نویسندگان مطرح نشود، نهتنها تحقیق و پژوهشی صورت نمیگیرد، بلکه آثار ادبی دینی نیز از کیفیت خوبی برخوردار نمیشوند.
در حالحاضر، کمیت و کیفیت آثار ادبی دینی در عرصه نشر کشور را چگونه ارزیابی میکنید؟
رشد کمی اینگونه آثار شاید قابلتوجه باشد، اما ازنظر کیفی خوب نیست؛ زیرا زمانی کیفیت آثار ادبی دینی مناسب است که نویسنده تسلط کافی بر ادبیات دینی، تاریخ زندگی ائمه اطهار(ع) و شیوه زندگی و فرهنگ آنها داشته باشد و اگر نویسندگان به این مهم توجه داشته باشند، در حالحاضر باید شاهد استقبال مردم از آثار ادبی کنونی در بازار کتاب باشیم. همچنین اگر اینگونه بود، این آثار باید مخاطبان زیادی میداشتند.
این درحالی است که ضعف در محتوا و عدم تسلط کافی نویسنده بر ادبیات دینی و تاریخی سبب شده که آثار وی نتواند با مخاطب ارتباط برقرار کند.
برخی از نویسندگان، ویژگیهایی که سبب تفاوت میان آثار ادبی دینی با غیردینی میشود را قبول ندارند، آیا شما اعتقادی به این موضوع دارید؟
بهنظرم نوع مواجهه نویسنده با هستی در مرحله اول و شیوه طرح این پرسشها در داستان یا رمان سبب میشود تا آثار ادبی دینی با غیردینی معیارها و ویژگیهای متفاوت از یکدیگر داشته باشد.
ادبیات دینی درحقیقت نتیجه جستوجوی نویسنده برای کشف جهان هستی است و اگر نویسنده بخواهد روایتی مستند و تاریخی از تاریخ ادیان و ائمه اطهار(ع) داشته باشد، باید بیشتر به کشف جهان هستی بپردازد تا اثر دینی خود را به بهترین شکل ممکن بنویسد. بنابراین با این دیدگاه، آثار دینی با غیردینی تفاوتهای قابلتوجهی با یکدیگر دارند.
نظر شما